صفحات

۱۳۹۴ فروردین ۲۱, جمعه

بار زنده بودن(تقدیم به رفیق هنرمندم مسیح حمیدی)



تکرار در تکرار در تکرار زشتی بود
جایی که کل زندگی بازار زشتی بود

بازار داغ فخر یا آدم فروشی بود
اما همیشه خود فروشی کار زشتی بود

فوق تخصص داشت هر کس توی زیبایی
اما درون مغزشان افکار زشتی بود

با چیز مردم می شود داماد شد اینجا
حتی نمی گویند کت شلوار زشتی بود

هی ادعا و ژست را تزریق می کردند
معتاد بیمار است؟ چه بیمار زشتی بود

استاد مثل ریگ که فت و فراوان هست
در موسقی در شعر چه آثار زشتی بود!

در را به هر زحمت که می شد باز می کردیم
اما همیشه پشت در، دیوار زشتی بود

***************************************
تصویری از زرتشت با یک جمله ی جعلی
گفتار یا پندار یا کردار زشتی بود

موسی عصایش را زمین زد مار را بلعید
جادوگران گفتند این رفتار زشتی بود!

جادوگران گفتند موسی جان عصایت چند؟
در لحنشان اقرار یا انکار زشتی بود

پس کی به دادم می رسی؟ این را مسیح غم
فریاد زد اما صلیب اجبار زشتی بود

*************************************

اما رفیق من مسیح این زندگی زیباست
هرچند بار زنده بودن بار زشتی بود

آرش بنده بهمن