صفحات

۱۳۹۳ بهمن ۱۱, شنبه

چند رباعی

0-
حّوا، نیوتون، بهشت,یک دنیا سیب
می زد نیوتون جاذبه را، حّوا سیب
تا جاذبه های کاملاً انسانی
در آدم ها خلاصه شد، در آسیب

1-
شادم همه شعر بود و غمگینم شعر
نقاشی بی رنگم و رنگینم شعر
از کل جهانتان فراری هستم
که مجرمم و خلاف سنگینم شعر


2-
بعضی لحظات خوب و یک عمر بدیم
ما تنبل هایی که زرنگی بلدیم
پشت سر هم حرف زدیم و چپ و راست
در اینترنت برای هم لایک زدیم


3-
هر روز تلاش کن تباهم بکنی
در گیر درست و اشتباهم بکنی
ای زندگی مسخره ی معمولی
رنگی تر از آنم تو سیاهم بکنی


4-
امروز نباید اینقدر بد باشد
یا اینکه غم و غصه به این حد باشد
باید همه ی باید ها را بکشم
شاعر باید بدون باید باشد


5-
تنهایم و بی کلاس و بی منظورم
صد حادثه زخم است در اشک شورم
چون مرگ همیشه در همین یک قدمی ست
من یک قدم از تمام عالم دورم


6-
اول به جهان گند زد و پند گرفت
بعدش سرطانِ مغز و لبخند گرفت
میگفت: کجای زندگی شیرین است؟
در آخر عمرش مرض قند گرفت


7-
انگار دلش به مرگ پابندتر است
احساس بدش به زندگی گندتر است
این یک شکلات تلخ توی دهنم
از کل جهانتان هنرمندتر است


8-
من هستم و یک ساحل و یک دریا تو
امواج پر از آرامش زیبا تو
خیس است لباسم و خودم غرق شدم
در خاطره هایی که ندارم با تو


9-
صد تکه پر از نقش و نگار است دلم
قالی ست که آویزه ی دار است دلم
هرچند به گلهای دلم نیست امید
اما الکی امیدوار است دلم









آرش بنده بهمن

۱۳۹۳ دی ۲۶, جمعه

لنگ پا



لنگ پا می دهد جهان به دلم
به زمین می خورم زمان به دلم
می دهی یا نمی دهی تاریخ؟
یک مُسَکِِّن و یا امان به دلم
 که ندادی و باز جریان داشت
اشک خشکی که از روان به دلم

 میچکد با وجود ناچیزم

روی تاریخ ایستادم دم
نفسم حبس بود و بادم دم
ساعتم چند شد نفهمیدم
که خودم هم کمی زیادم دم
هیچ وقتی نداشتم اما
در همین هیچ وقت شادم دم

 وسط خنده اشک میریزم


مانده ام ساده ساده می مانم
توی ماشین پیاده می مانم
دربه درقفل بوده در تاریخ
من کلید اراده می مانم
همه سوهان روح و اعصابند
می بُرندم ؟، بُراده می مانم

تیغ تاریخ را که می تیزم

درِ تاریخمان دَرَک شده بود
دل بیابان پر ترک شده بود
زخم بود و به زخم خندیدیم
زخم ها مان چه با نمک شده بود
اسم فرهنگ در دل تاریخ
با نمک روی زخم  حک شده بود

خواب یک باغ توی پاییزم

خواستن ها نخواستن بودند
توی تاریخ و توی سردردم
در نیاوردم از خودم سر را؟
از کجاها که سر درآوردم
کاش، اما، اگر، ولی، باید
با کدام از مسیر برگردم؟

تا که مثل جنون صدا بدهم
و به دنیام لنگ پا بدهم