صفحات

۱۳۹۳ دی ۱, دوشنبه

تقدیم به زندگی و مرگ2(با احترام فراوان به نیما یوشیج و صادق هدایت)

قبض آب آمده در خانه
ماهی قصه داخل دیس است
خانه ام بعد از آنکه ابری شد
تازه باران گرفته و خیس است

گاز میسوخت در بخاری و بعد
دل تنگم چه بی بخار، عاشق
داغ شد از حرارت مردن
گاز می زد به خودکشی صادق

برق رفته ولی خدارا شکر
باز تکلیف بنده روشن بود
آرش بنده بهمنی بودم
که نه آرش نه بنده بهمن بود

ماهی و من چه خیس می پختیم
من و ماهی چه خیس در آبیم
آی نیما بگو به آدمها
بعد مردن چقدر میخوابیم؟

قبض های مرا بپردازو...
بازکن شیر بسته ی گازو...
خودکشی را بشور با گریه...
ماهی ام را ببین که چه نازو...
خانه ام را که تا ابد ابریست...
توی باران شعر بندازو...
غرق شو در تمامی کلمات...
با سکوتی در اوج آوازو...
بعد مردن بیا ادامه دهیم...
تو فقط فکر کن به آغازو...
آی ابر قشنگ خانه ی من...
رعد و برقی بزن به این فازو

باز شعری بخوان که حال کنیم
یا که یک داستان روایت کن
زندگی را بدزد ماهی جان
به خود مرگ هم جسارت کن
مثل نیما که خانه اش ابریست
از همه ابرها حمایت کن
قبض آب آمدست و قبض روح
یکمی جانِ من رعایت کن
صادق لحظه های دلتنگم
خودکشی مرا هدایت کن



۱ نظر:

ناشناس گفت...

آرش عزیز بسیار عالی بود مرسی
منتظر شعرهای زیبای بعدیت هستم
کاوه