صفحات

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۶, شنبه

مثلث


در بهشتت که با جوانمردی
سیب را زهر مارمان کردی
سیب را زهر مار می کردم

سیب  خوردم چون از خودم سیرم
زهر ماری بدون تاثیرم
فکر,دیوانه وار, می کردم

در زمین عشق خاک مالی شد
دلمان خاک و خون خالی شد
گریه را خنده دار می کردم

خنده و سیب زهر مار شده
دل به این وضعیت دچار شده
به کدام افتخار می کردم؟

نه بهشتت دل مرا برده
نه زمینت به درد من خورده
به جهنم فرار می کردم

وسط شعله هایی از کلمه
سوخت مغز و دلم برای همه
ظاهراً شعر کار می کردم!


آرش بنده بهمن





هیچ نظری موجود نیست: