صفحات

۱۳۹۴ آبان ۴, دوشنبه

روزی روزگاری، با «ترین» های دشت ذهاب

بهترین فوتبالیست جهان، جوانمیر قوزیوند بود، ولی هیچوقت توپ طلا رو نبرد، چون توی سرپل ذهاب بود.

بهترین خواننده جهان، کاک فریاد فرزی بود، ولی هیچوقت «گرَمی» رو بهش ندادن، چون توی سرپل ذهاب بود.

آقای مرادی سر چهارراه ساندویچی داشت. هروقت این راننده تاکسی های قصر سر مسافر دعواشون می شد، می پرید وسط و موقع جدا کردن مشت می خورد توی دماغش، توی گوشش، توی فکش. ولی هیچوقت نوبل صلح رو بهش ندادن، چون توی سرپل ذهاب بود.

بهترین دندونپزشک جهان، دکتر سید کامبیز دست برجن بود، ولی حتی یه مراجعه کننده هم نداشت. حتی خود سرپلی ها هم برای دندوناشون می رفتن کرمانشاه.

خوشتیپ ترین پسر دنیا هم توی سرپل ذهاب بود. دیگه خودتون تصور کنید چی شد چون توی سرپل ذهاب بود.

یه ناتور هم توی سرپل ذهاب بود، ولی اون نه. وقتی راننده تاکسی های قصر سر مسافر دعواشون می شد، می پرید وسط، اینقدر با باتوم توی سر و دماغ و گوش و فک و گردن و کمر این راننده ها می زد تا همه سیاه و کبود و ساکت و لرزون، می رفتن می نشستن توی ماشیناشون. آخرش هم نوبل صلح رو برد. دهن سرویس بد ناتوری بود. آخرش نوبله رو برد.

راستی بهترین راننده تاکسی جهان هم توی سرپل ذهاب بود. ولی یکدونه مسافر هم نداشت، چون وقتی که دعوا می شد همون اول کار می رفت توی ماشینش می نشست. چون کتک خورش خوب نبود.

هیچ نظری موجود نیست: