گفتم «می توانیم آن دروازه را بشکنیم»،
اما آنها دیواری به دورشان ندیدند.
من نه به آنها اَره دادم
و نه بلد بودم با اَره چه کار می شود کرد،
اما می دانستم در جهان اَره هایی هست.
اما آنها دیواری به دورشان ندیدند.
من نه به آنها اَره دادم
و نه بلد بودم با اَره چه کار می شود کرد،
اما می دانستم در جهان اَره هایی هست.
پس گفتم می توانیم زنجیرها را ببُریم
لیکن آنها
به دست بندهاشان، به پابندهاشان
«معتقد» بودند.
لیکن آنها
به دست بندهاشان، به پابندهاشان
«معتقد» بودند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر